نچاق



کسی چی میدانست باران ها تلنبار میشوند و سیل میشوند و انسان هایی امیدوار و شاد را میبلعند!

بیست و پنج سال از فوت خواهرانم و خواهر زاده هام گذشت.

آن سال ،سال 73 بود.سال تحویل عصر هنگام بود.و ما تا اخر شب به سه خانه فامیل سر زدیم و سال نو را تبریک گفتیم.

خانه دایی رفتیم.نبودند.باعث تعجب ما بود.سال تحویل را خانه نبوده اند؟پیام گذاشتیم:اومدیم ،نبودید.رفتیم خونه خاله.متعجب شد.چه عجله ایی!بعدش رفتیم خونه عمه.داشتند شام میخوردند.گوش تا گوش خونه فرزندان و نوه ها و داماد و عروس های عمه بودند.

دوازده شب به خونه بازگشتیم.قاعدتا باید میخوابیدیم.تا صبح روز عید شود.اما سه تا داداش و خواهر کوچولو و دوتا زن برادرمان از سفر شیراز به اصفهان بازگشته بودند بازم بیدار موندیم و گل گفتیم و گل شنیدیه.من و خواهر بزرگ و فرزندانش به خونه هامون بازگشتیم تا دوباره صبح که شد باز گردیم نزد اینها.

سحر گاه ساعت دو بیدار شدم و احساس مرگ داشتم.

ساعت هشت به خونه بابایی مون بازگشتیم.سفره صبحانه از اینجا تا اونجا پهن شد و خواهر و پنج فرزندش و همسرش همه چهار تا داداش و بابا و من و همسر سر سفره نشیتیم و شله قلمکار دستپخت خواهر را خوردیم.چایی نیز.و نمیدونم چرا به جای ناهار درست کردن به طرف نجف اباد راه افتادیم.

خواهر که از شب قبل خوابش نبرده بود رانندگی ماشین خودش را به عهده گرفت.برادرمون و پسرش پیشنهاد دادند از رانندگی معاف باشد تا دیگری رانندگی کنند نپذیرفت.با هم راهی شدیم به سوی نجف آباد همه رسیدیم جز خواهرها.

انها روبروی کاشی اصفهان با ماشین باند مخالف شاخ به شاخ شده بودند و کسی جان سالم به در نبرده بود.

ما هر چه منتظر ماندیم به ما نرسیدند.

بازگشتیم.

و دیگر روی چون ماه انها را ندیدیم و سیزده روز خونه ما پر می شد و خالی می شد ولی همه برای تسلیت گفتن و نه تبریک سال نو.



سال نود هشت آغاز شد.

چشم تان روشن.

صد سال به این سالها!

امیدوارم،  برای شما سالی خوب باشد.گرد غم بر چهره تان ننشیند.دل تان،  شاد باشد.لب های تان ،  به خنده گشاده باشد.

دل آزار، نشوید.دل شکسته،  نشوید.احساس وجد داشته باشید.احساس ارزشمندی کنید.احساس غرور داشته باشید.بر خر مراد سوار باشید.

طعم تلخ ناداری و ناتوانی را ، نچشید.احساس بسنده بودن ، داشته باشید.عزیزان تان، نور چشمان تان باشند.چشم بد اندیشان از ساحت زندگی تان دور باشد.اموال و دارایی های تان مفید به حال تان باشد.قدر داشته های تان را،  بدانیدو لحظه ای از احساس حضور خدا ،غافل نمانید.آمین


یکسآل دیگه گذشت و یک بار دیگه رسیدیم به نوروز.

کی منو متوجه نوروز کرد؟بابا ،مامانا رسوم را به بچه هاشون می آموزند.

باباها بیشتر یا مامانا؟

میشه گفت مامانا با این فکر که از قافله اجتماع عقب نمونند و باباها در حمابت از مامانا ، تازه جدی تر.

ولی من یادم نمیاد بچه هامو نسبت به حلول نوروز حساس کرده باشم.ولی مادر همسر به پسراش تاکید میکرد نباید این رسوم معطل بمونه.

حالا چرا این پسرای من اینقدر حواس شون هست؟

برای من هیچ رسمی وجود ندارد.

کافی بود دو تا خواهر و چهارتا فرزند خواهرم را هم در سال نو از دست بدهم و هنوز این چرا برام جواب داده نشده باشه.به کدامین گناه؟

هر فروردین حال من روبه راه نیست.

یادش به خیر بابام که معتقد بود آدم همه تخم مرغاشو نباید توی یک سبد بذاره.هر فروردین از گوشه چشمش، قطره اشکی را   بیاد خواهرام ،پاک میکرد.

آیا هستند، کسان دیگری ،چون من؟




دختری سی ساله که برادری مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی دارد،در بخش بستری است.میگه خانم دیپلم تجربی دارم ولی عاشق رشته علوم انسانی بودم.میگم اگر عاشق رشته علوم انسانی بودی چرا رفتی رشته تجربی خوندی؟میخنده میگه اخه یه دوستی داشتم که رشته تجربی را انتخاب کزد و من به خاطر او رشته ای را خوندم که دوست نداشتم در واقع بین او و رشته او را انتخاب کردم و الان پشیمانم چون او ازدواج کرد و دوستی اش با من خاتمه یافت!


چرا ،واقعا چرا بعضی ها نوشتن شون نمیاد؟!؟

و چرا بعضی وقتا خودمون هم نوشتن مون نمیاد؟

آیا عنصر' اعتما د '، هم نقش داره؟

خانم خوشگلی به همسرش میگه : در حالی که همه!   به من میگن: دوستت داریم،چرا از دهن تو این کلام در نمیاد؟!آقاهه میگه چون یه روزی بهت گفتم تو به من خندیدی.

جالبه !

نکنه نوشتن هامون  هم متوقف شده چون بعضی ها به ما.


شاید شنیده باشید؛  روان درمانی حمایتی مورد نیاز بسیاری انسان ها هست.

اما آیا ما،  این نوع مراقبت را از افراد با تجربه و دوره دیده ، دریافت میکنیم ؟

یا در جستجوی فردی هستیم که چون خودمان گرفتاری هایی دارد؟و در کار خود مانده است؟

خیلی خوشحالم ؛ به شما بگویم در طی سالها خدمت کردن،  در کنار عزیزانی با تجربه، که دانش و نگرش درمانی داشته اند ؛ انواع درمان های حمایتی را دریافت کرده ام.

به این میگن" خوش شانسی"!

در دانشکده ما، یک اتاق مخصوص مشاوره دانشجویان است ؛ که اغلب کسی نمی داند؛  میتواند؛  از این سرچشمه زلال روان شناسی حمایتی ، خود را بهره مند  کند.

از ما که گذشت؛  ولی ای اهالی علم و دانش! گاهی به خود این شانس را بدهید که ، ازین منبع حمایتی خود را بهره مند سازید.



دارم از خجالت آب میشم که نرفته ام در منطقه سیل زدگان کمک.

از جنگ هم که پنجاه روز گذشته بود با همین نوع خجالت رفتم ستاد مشترک امداد و درمان و تقاضا کردم اعزام شوم و

رفتم ایلام.

البته هیچگاه از چتین احساس خجالت راحت نمی شوم.

زله بم هم همین حال را داشتم.

خیلی سخته.

مطمئنم زیر بار این خجالت آب میشم.

بد جوری نگران شون ام.یعنی در چه حال اند؟!؟

چگونه میخوان قد علم کنند؟به این امید هستم انگیزه در آنها قویتر باشه.

با همین دلداری ها خودم را تسکین میدم.

خوش به حال دارندگان کامیون و وانت که داوطلبانه عازم اند.چه احساس خوبی دارند!


طولانی ترین تعطیلات را امسال داشتم.ولیکن جز خانه جایی  را ندیدم.امروز که رفتم سرکارم.راهنمایی دانشجویان در بالین بیماران روانی، تازه فهمیدم مسافرت می رفتم با وجود خستگی راه،بهتر می بود.

آقای ذولفقاری را دیدم که دانشجوی سال های گذشته  دانشکده بود گفت به خاطر بیست واحد فارغ التحصیل نشده و با لیسانس حقوق نمی گیره و مجبوره اضافه تر کار کنه.بهش پیشنهاد دادم یکبار دیگه خیز بگیره دانشکده بره و مدرکش را به دست بیاره.یادم افتاد خانم جوانی تو فامیل مون گفت مرد کار افرینی جوان در اصفهان مدرک جعلی جور می کنه و مبلغ قابل توجهی به جیب نیزنه.نثلا شانزده میلیون برای مدرک فوق لیسانس.خب  مملکتی شده مدرک فروشی.


ذبیح الله  قدیمی چه کسی بوده است؟!

.می گوینداو در زندگی من نقش مهمی ایفا کرده.اسم او را سرچ کردم .جز اینکه متوجه شدم سالنامه اریان را چاپ میکرده اطلاعات دیگری به دستم نرسید.

از اصل و نسب او چیزی نیافتم.فقط متوجه شدم اعتماد به نفس داشته .

دارای فرزندان دختر و پسر بوده است.یکی از پسرانش را که اولین انان است می شناسم.محمد رضا قدیمی ساکن نیو مکزیکو یا شاید هم تگزاس که خودش میگفته خبرنگاری را در امریکا تحصیل میکند ولی بعد ها به طور تصارفی در نتیجه سرچ اینتتر نتی دیم پزشک در ویتنام بوده است.حالا هم گویا تخصص ارتوپدی دارد.فقط دو تا از فرزندانش را در آمریکا دیدم.او پسر عمه ام است.

خیلی مایلم بدانم چرا عمه ام از پدر  او طلاق گرفته است در حالی که فرزندش کوچک بوده است.

پدرم ذبیح الله را دوست داشت.

اگر دوستان مهمان وبلاگم میتوانند اسم او را برایم سرچ کنند و اطلاعاتی از او به من بدهد خوشحال می شوم

نتیجه سرچ خودم:چهل سالی پیش که نوجوانی بیش نبودم، در مسیری که ماهی دو سه بار پیاده می پیمودم، تابلویی بود که همیشه توجه مرا جلب می کرد. این تابلو تشکیل شده بود از یک پایه آهنی و یک جعبه که داخل آن یکی دو لامپ مهتابی بود با شیشه ای که بر روی آن نوشته بود «ذبیح الله قدیمی»! در آن زمان رسم نبود که اشخاص نام خود را روی تابلوی نئون در مقابل خانه شان بنویسند و نصب کنند. اکثر کوچه ها به نام کسی خوانده می شد که نخستین خانه را در آن خیابان یا کوچه ساخته بود و گاهی اوقات پزشکان یا دندانپزشکان نام خود را روی پلاکی بر روی در خانه شان نصب می کردند.

بعد از مدتی متوجه شدم که نام روی تابلو عوض شده و از «ذبیح الله قدیمی» تبدیل شده است به «ذ. قدیمی». مدتی بعد «ذ. قدیمی» هم تبدیل شد به «د. قدیمی»، و سپس تر به «دکتر قدیمی» و سرانجام به «دکتر ذبیح الله قدیمی»!

آیا برای شما پیش آمده خشمگین شوید و دست به کاری بزنید که بعد از فروکش کردن خشم،باعث شرمندگی شما شده باشد؟

هر انسان تجربه احساس خشم را دارد؛  ولی بعضی ها اهمیت نمی دهند که خشمگینی آنان منجر به آسیبی به دیگران بشود و بعضی ها از هر نوع آسیب رساندن به دیگران خود داری کرده و به خود آسیب می رسانند هر فرد در صورتی خشمگین می شود که تهدیدی را حس کند این تهدید یا واقعی است یا احتمال آن را می دهد.

بهتر است هر کدام از ما تکنیک هایی را فراگیرد تا به هنگام بروز خشم بتواند خویشتن را از آسیب رساندن به دیگران یا حتی خود محافظت کند.یا از شدت خشم بکاهد تا در کانال قابل قبول اجتماع از قدرت آن استفاده کند.

عصبانی شدن می تواند علت های بیرونی و درونی در فرد داشته باشد که با شناسایی علت های آن می توان آن را کنترل کرد.

 چگونه در کنترل خشم موفق باشیم؟

 مهارت کنترل خشم و مدیریت خشم،  این مهارت ، نوعی واکنش به خشم،  در زمان بروز است و نمی تواند عوامل برانگیزاننده آن را تحت الشعاع خود قرار دهد.

در حقیقت مدیریت این امر به نحوی است که فرد عصبانی ، با توجه به عوامل درونی و بیرونی برانگیزاننده، سعی در کنترل کردن خشم خود دارد.

شاید اولین برداشت درباره مهارت کنترل خشم ،درون ریزی آن باشد در صورتی که این موضوع خود می تواند عواقب دیگری داشته باشد .

در مقابل، این مهارت ها ،به تحلیل خشم و عوامل آن مربوط می شوند که در نهایت فرد با دلیل و خواست خود ،آن را کنترل خواهد کرد.

1-     شناسایی عوامل موثر در خشم:

یکی از مهم ترین و اساسی ترین گام ها برای کنترل کردن خشم ، شناسایی علت ها و عواملی است که موجب بروز خشم و عصبانیت شما می شوند.

هر فردی ممکن است؛  در شرایطی خاص، دچار اضطراب و عصبانیت بشود؛  که با شناختن اینگونه از موقعیت ها،  می تواند به خوبی آن را تحت کنترل خود درآورد.

مثلا یکی از تکنیک های کنترل خشم و همچنین از راهکارهای مثبت،

 برای پیشگیری از عصبانیت در هنگام رانندگی، شناسایی همین عوامل است.(به عبارت دیگر،میدونی چی تو را خشمگین میکند؟)(بی نظمی- با انظباطی"_بی توجهی به قوانین؟ من وسواس دار

2-     پذیرش:

در دومین گام از مهارت  های کنترل خشم،  باید این موضوع و ویژگی رفتاری را در خود بپذیرید که فردی خشمگین و عصبانی هستید.(قبول کن مستعد از کوره در رفتن هستی)قبول کن مو از ماست می کشی.قبول کن خشم ات دم مشک ات است.قبول کن بی گذشت هستی قبول کن که  کوچکترین نکته میتو نه تو را مث ترقه از جا بپراند)

 در این صورت می توانید به راحتی دست به ایجاد تغییر در خود بزنید و به سمت کنترل آن بروید.

3-     در خواست حمایت دیگرا ن برای غلبه بر خشم:

شاید بهتر است در این مرحله به سراغ دوستان و خانواده بروید و این موضوع را با آن ها در میان بگذارید که قصد ایجاد تغییر دارید ؛ در این صورت علاوه بر حمایت آن ها، می توانید از کمک ها و م های آنان نیز استفاده کنید.

4-      استفاده از تکنیک ها:

همانطور که می دانید برای کنترل کردن و غلبه بر عصبانیت راهکارها و تکنیک هایی وجود دارد؛  که با استفاده از آن ها در شرایط بحرانی ، می توانید بر خودتان مسلط شوید.

تکنیک های کاربردی مثل (نفس عمیق کشیدن، شمردن اعداد، صبر کردن، دور کردن افکار منفی از ذهن و حفظ آرامش (من آرام ام)که می توانند در چنین شرایطی بسیار کمک کننده باشند.

تکنیک کاربردی برای کنترل کودک در هنگام عصبانیت،  کمک می کند تا از همان کودکی ، کودک خود را به شکلی تربیت کنید که در آینده با مشکل رو به رو نباشد.

راهکارهای دیگر:

    از افراد منفی نگر و پرخاشگر، دوری کنید.

    فردی شاد و بانشاط ، باشید.

    از تکنیک های آرامش دهی برای افزایش مهارت کنترل خشم ، استفاده کنید.

    مکث کردن و سکوت را فراموش نکنید.

    فردی بخشنده باشید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

FBI فروشگاه اینترنتی سبز روز های من ایزوگام دلنوشته با خدا Ronald WWW.kimiadaroo1234.LXB.ir |دانلود آهنگ جدید|‎ تاپ موزیک| تبیین